بسمالله الرحمن الرحیم—شعری ازنبوغ طراز شده حضرت سرکارخانم سیمندخت وحیدی- پاداش از چشنواره حضرت سیب بهشتی سلامالله علیها-هنوز سازمان ملل درخواب خرگوشی است؟؟!!-سم الله النور
می برد با خویش دست وحشت از این جا مرا
می کُشد آخر همین اندوه جان فرسا مرا
آخر این درد کهن بر شانه ی خود می برد
تا رها سازد شبی بر شانه ی دریا مرا
من نهال گرمسیرم ، دست بی رحم زمان
می برد تا سردسیری از شب دنیا مرا
در دلم شوری ز تنهایی ست ، در این فصل پیر
می برد بی دست و پایی تا دل غوغا مرا
خواب دیدم ؟ نه ، به خود گفتم که آیا یک بهار
می توان پیدا کند در ریشه ی فردا مرا ؟!
مرغ بی بال و پرم ، در این زمستان غریب
شمعی از گرما نتاباند شب سرما مرا
گرچه دارم غربتی سنگین ، ولی یارم خداست
در پناه خویش دارد ، ایزد یکتا مرا